در روايات فراوانى آمده است كه پيامبر(ص) در ايام حيات خويش, پيوسته در ساعاتى از شبانه روز, آيات نازل شده و تإويل آن را به على(ع) مىآموخت.
ابوالفتاح از امام صادق(ع) نقل مى كند كه ايشان فرمود: خداوند تنزيل و تإويل را به پيامبرش آموخت و فرستاده خدا(ص) آن را به على(ع) ياد داد.(1)
اصبغ بن نباته مى گويد: وقتى على(ع) برمسند خلافت نشست و مردم با او بيعت كردند, فرمود: به خدا! من از هر مدعى دانشى, به قرآن و تإويلش داناترم... سوگند به آن كه دانه را شكافت و جاندار را پديدآورد! اگر از هر آيه اى بپرسيد, به شما گزارش كنم كه چه زمانى نازل شد و در باره چه چيزى نزول يافت و به شما ناسخ و منسوخ, خاص و عام, محكم و متشابه و مكى و مدنى بودن آن را خبردهم.(2)
نيز حضرت على(ع) فرمود: من ناسخ ومنسوخ, محكم و متشابه, فصل و وصل وحروف و معانى قرآن را نيز مى دانم. به خدا! هيچ حرفى برمحمد(ص) نازل نشد مگر آن كه من مى دانم كه درباره چه كسى ودر چه روزى و چه جايى نزول يافت. به خدا! (ان هذا لفى الصحف الاولى صحف ابراهيم و موسى);(3) پيش من است. من آن ها را از فرستاده خدا(ص) به ارث برده ام.(4)
نيز فرمود: آنچه را غايب بودم, (پيامبراكرم(ص)) حفظ مى كرد و زمانى كه بر او وارد مى شدم, به من مى فرمود: اى على! پس از تو, خدا فلان آيه را نازل كرد. پيامبر(ص) آن آيه را براى من مى خواند و تإويلش را نيز به من مىآموخت.(5)
عبدالله بن حسن بن حسن بن على8 از پدرش, از جدش چنين نقل مى كند: پيامبر(ص) هرگاه در روز بر او وحى نازل مى شد, آن روز به شب نمى رسيد مگر آن كه آن را به على(ع) گزارش مى كرد و هرگاه در شب بر او نازل مى شد, آن شب به روز نمى رسيد مگر آن كه آن را به على(ع) خبر مى داد.(6)
حضرت على(ع) اولين جمع كننده قرآن
ابن ابى الحديد معتزلى مى گويد: همه اتفاق دارند كه على(ع) قرآن را در زمان رسول خدا(ص) حفظ مى كرد و غير از او كسى قرآن را حفظ نمى كرد و او اول كسى است كه قرآن را جمعآورى كرد.(7)
بيش تر محققان و تاريخ نويسان برآنند كه جمع و ترتيب سوره ها بعد از وفات پيامبر(ص) به دست اميرمومنان حضرت على(ع), سپس زيد بن ثابت و ديگر صحابه بزرگوار انجام گرفت.(8)
ابن فارس از عبد خيرنقل مى كند كه پس از رحلت رسول خدا(ص), على(ع) نخستين كسى بود كه قرآن را گرد آورد.(9)
بنابرنظر علماى شيعه و اهل سنت , حضرت على(ع) آغازگر تدوين قرآن ـ بنابر وصيت پيغمبراكرم(ص) ـ پس از رحلت آن حضرت بود. علماى اهل سنت نام چهار نفر را به عنوان نخستين جامع و مدون قرآن نام مى برند كه حضرت على(ع) در رإس آن ها قرار دارد. اين چهار نفر عبارتند از: على(ع), ابوبكر, عمر و سالم مولى حذيفه.(10)
حضرت على(ع) مى فرمايد: ((لما قبض رسول الله(ص) اقسمت الا اضع ردائى عن ظهرى حتى اجمع مابين اللوحين فما وضعت ردائى حتى جمعت القرآن))(11)
وقتى رسول خدا(ص) رحلت كرد, قسم ياد كردم كه ردا بردوش نگيرم تا وقتى كه قرآن را جمعآورى كنم و ردا برنگرفتم تا قرآن را جمع آورى نمودم.
ابن ابى الحديد مى نويسد: ((لما قبض النبى(ص) جلس على فالفه كما انزل الله و كان به عالما))(12)
وقتى رسول خدا(ص) رحلت نمود, على(ع) قرآن را آن گونه كه نازل شده بود, تنظيم نمود و به نزول آن آگاه و دانا بود.
سليم بن قيس از سلمان نقل مى كند, على(ع) پس از رحلت پيامبر(ص) ملازم خانه شد و قرآن را تإليف نمود و از خانه بيرون نيامد تا اين كه قرآن را از ورقه هاى كاغذ, چوب ها, چرم ها و قطعات ديگر, در يك جا جمع كرد و در پارچه اى گذاشت و مهر نمود. ابن شهرآشوب مى نويسد: پيغمبراسلام(ص) به على(ع) فرمود: ياعلى! اين كتاب خداست, با خودبردار. پس على(ع) آن را در پارچه اى نهاد و به منزل برد و پس از رحلت پيغمبر(ص) آن را بر طبق نزول تإليف نمود و به آن آگاه و عالم بود.(13)
محمدبن سيرين گويد: چون آغاز خلافت ابوبكر شد, على بن ابى طالب(ع) در خانه خود نشست. به ابوبكر گفتند كه او از بيعت با تو كراهت دارد. اين بود كه ابوبكر او را ملاقات كرد و گفت: آيا از بيعت با من كراهت دارى؟
على(ع) گفت: با خود پيمان بسته ام كه جز روز جمعه ردا به دوش نگيرم, تا كتاب خدا را در مصحفى گردآورم. پس آن را انجام داد.(14)
ابن نديم مى نويسد: زمان وفات پيامبر(ص), حضرت على(ع) احساس كرد مردم فال هاى بدى مى زنند. از اين دوقسم ياد كرد كه عبا به دوش نگيرد تا قرآن را جمع كند. پس سه روز در خانه نشست تا قرآن را جمع آورى كرد و آن اولين مصحفى بود كه همه قرآن در آن جمع شده بود.(15)
گرچه ((ابن حجر)) خبر جمع آورى حضرت على(ع) را ضعيف مى شمارد و مى گويد: برفرض صحت; مراد از جمع, حفظ تمام آن بوده است. و مستشرقين هم دل به اين سخن داده اند اما بايد گفت: نه تنها على(ع) نخستين گردآورنده قرآن نزد شيعيان است, بلكه اهل تسنن نيز روايات فراوانى دراين باره ذكر كرده اند.(16) توجيه اين كه على(ع) قرآن را در سينه خود جمع كرده بود, بارواياتى كه با صراحت مى گويند: تمام قرآن در كتابى جمع آورى گرديد, سازگارى ندارد.(17)
به گفته سيدحسن صدر, رواياتى كه از اهل بيت(عليهم السلام) نقل شده كه على(ع) اولين جامع قرآن است, از حد احصإ و شماره خارج است.(18)
ترتيب دقيق آيات و سوره ها طبق نزول آن ها دراين مصحف رعايت شده بود و كاملا مراحل و سير نزول آيات در آن روشن بود و بدين وسيله سيرتشريح و احكام, مخصوصا مسإله ناسخ و منسوخ در قرآن فهميده مى شد.(19)
جمع آورى قرآن توسط حضرت على(ع) به ترتيب نزول و تقديم منسوخ برناسخ بود.(20) شيخ مفيد مى گويد: على(ع) در مصحف خود منسوخ را برناسخ مقدم فرمود.(21) ابورافع مى گويد: آن را چنان كه خدا نازل كرد, فراهم آورد و بدان آگاه بود.(22) سالم بن ابى سلمه مى گويد: امام صادق(ع) فرمود: على(ع) پس از آن كه آن را نوشت, به ميان مردم آورد و فرمود: اين كتاب خداست; چنان كه خدا آن را بر محمد(ص) نازل كرد. (23)
جابرمى گويد: من از امام باقر(ع) شنيدم كه فرمود: هيچ يك از مردم نيست كه بگويد: قرآن را چنان كه خدا نازل كرد, گردآورده است; مگر آن كه دروغ مى گويد. و جز على بن ابى طالب و امامان پس از او آن را چنان كه خدا نازل كرد, كسى گرد نياورد و حفظ نكرد.(24)
محمدبن سيرين مى گويد: آن را بر (وفق ترتيب) تنزيلش نوشت و ناسخ را در پى منسوخ نوشت و از حضرت على(ع) نقل مى كند كه فرمود: من سوگند ياد كرده ام كه پس از وفات پيامبر(ص) عبا بردوش نگيرم تاآن كه قرآن را چنان چه نازل شد, گردآورم. مسعودى نيز نقل مى كند كه على(ع) فرمود: اين كتاب خداست. من آن را چنان كه رسول خدا(ص) فرمان داد و وصيت كرد, به همان گونه كه نازل شد, فراهم آوردم.
در مصحف حضرت على(ع) قرائت آيات طبق قرائت پيامبراكرم(ص) كه اصلى ترين قرائت بود, ثبت شده بود و هرگز براى اختلاف قرائت درآن راهى نبود. بدين ترتيب راه براى فهم محتوا و تفسير صحيح آيه هموار بود.
خصوصيت ديگر مصحف حضرت على(ع) اين بود كه مشتمل بر تنزيل و تإويل بود, البته در حاشيه مصحف. اين حواشى بهترين وسيله براى فهم معانى قرآن و دفع بسيارى از مبهمات بود.(25) ابن اشته در مصاحف خود از ابن سيرين نقل مى كند كه على(ع) در مصحفش ناسخ و منسوخ را نيز نوشت.(26) شيخ طبرسى نيز از سلمان فارسى نقل مى كند كه آن حضرت قرآن را مشتمل برتنزيل و ناسخ و منسوخ نوشت.(27) شيخ مفيد در كتاب ((الارشاد)) نقل مى كند كه حضرت على(ع) تإويل بعضى آيات و تفسير آن ها را به تفصيل درآن مى نوشت.(28) سليم بن قيس از على(ع) نقل مى كند كه فرمود: هرآيه اى كه بر رسول خدا(ص) نازل مى شد, خواندن آن را به من مىآموخت و به من ديكته مى كرد تا آن را به خط خود بنويسم و تفسير, تإويل, ناسخ ومنسوخ, محكم و متشابهات آيات قرآن را به من تعليم مى داد. سپس از خدا مى خواست تا توفيق فهميدن قرآن و حفظ كردن آن را به من عطا فرمايد. هر آيه و مطلبى را كه پيامبر(ص) به من آموخته و ديكته كرده بود, نوشتم و هيچ آيه اى را فراموش نكردم.(29)
مرحوم بلاغى در مقدمه تفسير ((آلإالرحمن))(30) مى نويسد: مصحف حضرت على(ع) مشتمل برجوانب عمومى آيات بود, به طورى كه اختصاص به زمان و مكان و شخص معينى نداشت و مانند خورشيد و ماه جريان داشت. اين است مقصود على(ع) از تإويل در كلامش: ((من كتاب را به آن ها عرضه كردم, در حالى كه داراى تنزيل و تإويل بود. ))
در احتجاج طبرسى(31) آمده است كه حضرت على(ع) خطاب به طلحه فرمود: هرآيه اى كه خداوند برپيامبر(ص) نازل نمود, نزد من است, براملإ ايشان و خط من و تإويل همه آيات و حلال و حرام و حدود و احكام يا هرچيزى كه امت تا روز قيامت بدان احتياج داشته باشند, حتى ديه خراشى كه بر بدن وارد آيد, با املإ پيامبر(ص) و خط من نوشته شده است.
بنابراين مصحف حضرت على(ع) به ترتيب نزول, طبق قرائت پيامبراكرم(ص), مشتمل بر تنزيل و تإويل و تفسير و جوانب عمومى آيات, همراه با بيان شإن نزول, محكم و متشابه, عام و خاص و ناسخ و منسوخ بود و طبق گفته امام باقر(ع) جز على بن ابى طالب(ع), دروغ گفته است كسى كه بگويد قرآن را چنان كه نازل شد, جمع كردم و به گفته محمدبن سيرين, اگر جن و انس جمع گردند كه اين گونه قرآن را بنويسند, نمى توانند.
آيا مصحف حضرت على(ع) غير از اين قرآن است؟
آقاى حجتى در تاريخ قرآن مى نويسد: ((مسلما متن ومحتواى قرآن حضرت على(ع) ـ منهاى ترتيب سور آن ـ هيچ تفاوتى با قرآن موجود ندارد.))(32)
دكتر راميار نيز مى نويسد: ((دراين كه مصحف على(ع) ازنظر ترتيب سوره ها با قرآن موجود مغاير و متفاوت بوده, گفتگويى نيست, و در اين كه اضافاتى هم در مصحف على(ع) بوده, حرفى نيست. اما مى دانيم كه اين اضافات جزء قرآن نبوده است. چرا كه خود حضرت خطاب به طلحه فرمودند: اى طلحه! اگر به آنچه در قرآن است عمل كنيد, از آتش جهنم رهايى خواهيد يافت و اهل بهشت خواهيد بود كه حجت ما و بيان حق ما و وجوب طاعت ما درآن است.(33)
بنابراين بايد گفت كه فرقى بين دو مصحف نبوده است. چرا كه على(ع) حريص بر سلامت دين بود و اگر كوچك ترين تحريف يانقصان يا زياده ياتغييرى در مصحف عثمان مى ديد, سكوت نمى كرد و هيچ گاه از امام(ع) شنيده نشد كه به صراحت يا اشاره ايجاد شك ياعدم اطمينان نسبت به مصحف عثمان كنند. و به همين خاطر خود حضرت و بقيه ائمه(عليهم السلام) مردم را به همين قرآن ارجاع مى دادند و به اعتقاد ((شيخ صدوق)) قرآنى كه در دست مردم است, همانى است كه خدا بر پيغمبرش(ص) نازل كرد. و اختلاف آن اين است كه مصحف حضرت على(ع) به ترتيب نزول و تقدم منسوخ بر ناسخ و تفسير و تإويل آيات است و اين كه گفته اند قرآن تام و تمام نزد على(ع) و بعد ائمه طاهرين(عليهم السلام) و الان نزد حضرت ولى عصر(ع) مى باشد. از اين جهات است كه ذكر شد و الا درخود قرآن ابدا كم و زيادى نشده است.
آقاى كورانى در كتاب تدوين القرآن(34) مى نويسد: ((ادعاى عثمان اين بود كه لجنه (گروه جمع آورى قرآن) مصحف مادر را از روى مصحفى نوشتند كه به املاى پيامبراكرم(ص) بود و آن چه در اخبار آمده, آن مصحف حضرت على(ع) بوده است و عثمان چون مى خواست مردم حساس نشوند, نسبت به عائشه داد. هيچ كس قبل از وفات پيامبر(ص) غير از حضرت على(ع) نسخه اش را برايشان عرضه نكرد. اگر براى عائشه مصحفى بود, به آن احتجاج مى كرد و از ابن يونس درخواست نوشتن مصحف نمى كرد و طبق روايت ابن ابى شيبه, قرائتى كه در سال آخر عمر پيامبر(ص) خوانده شد, طبق همين قرائتى است كه مردم امروزه قرآن را مى خوانند. پس همان طور كه قبلا اشاره شد, قرائت ما نيز مطابق با قرائت مصحف حضرت على(ع) است.))
اضافه براين, قرآن فعلى ما به قرائت حفص از عاصم ازابى عبدالرحمن است و او مى گويد: هيچ اختلافى با على(ع) در قرائتش ندارم و حضرت نسبت به قرائت عاصم مى گويد: ((افصح القرائات قرإه عاصم)); فصيح ترين قرائت ها, قرائت عاصم است.
ابن نديم مى نويسد: حضرت على(ع) درخانه نشست و تا سه روز به جمع آورى قرآن سرگرم بود. دكتر راميار مى نويسد: درباره مدت اين گردآورى, روايات مختلف است. پاره اى مى گويند: حدود شش ماه پس از وفات پيامبر(ص) بود كه على(ع) براى گردآورى قرآن نشست. اما ديگران مى گويند: قرآن را ظرف سه روز از روى حافظه به ترتيبى كه بر وى مكشوف شده بود, نگاشت.(35)
ابن عباس نقل مى كند: خدا قرآن را در قلب على(ع) جمع كرد و بعد از مرگ پيامبر(ص) در شش ماه جمع آورى كرد.(36) بنابر روايات, على(ع) مدت شمش ماه در منزل نشست و اين كار را به انجام رسانيد.(37)
براساس نقل سيوطى و سجستانى, پس از رحلت پيامبراكرم(ص), على(ع) به انزوا پرداخت و هنوز شش ماه از رحلت نگذشته بود كه ازنوشتن مصحف فراغت يافت.
چرا مصحف حضرت على(ع) پذيرفته نشد؟
وقتى غاصبان و كوردلان فهميدند كه در مصحف حضرت مطالب تفسيرى نيز هست و آل محمد(ص) به شجره طيبه و بنى اميه به شجره خبيثه, ومنافقان در آن معرفى شده اند و شرط لياقت خلافت و فتوا در آن معلوم شده و مختصات حكومت اسلامى روشن شده است و ديگر راه براى طرح هاى پيش ساخته معطل خواهد ماند, اجراى اغراض شخصى و قومى و سياسى مانع از قبول مصحف شد و متإسفانه آن را ترك كردند و نه تنها مصحف حضرت را ترك كردند بلكه مصاحف ديگرى, چون مصحف هاى ابن عباس, ابن مسعود و ابى بن كعب را كه مشتمل بر تفسير و تإويل مإثور بود, به نابودى كشاندند. آنچه رد شد, متن مصحف نبود, چون بين متن مصحف حضرت على(ع) و مصحف هاى موجود هيچ تفاوتى نبود, بلكه تفسيرهاى موجود در مصحف ايشان بود.(38)
على(ع) پس از اتمام گردآورى قرآن, آن را بارشتر كرد و به مسجد آورد, در حالى كه مردم پيرامون ابوبكر گرد آمده بودند. حضرت به آنان فرمود: بعد از مرگ پيامبر(ص) تاكنون به جمع آورى قرآن مشغول بودم و در اين پارچه آن را فراهم كرده ام و تمام آنچه بر پيغمبر(ص) نازل شده است, را جمع كرده ام. مبادا فردا بگوييد از آن غافل بوده ايم!
آن گاه يكى از سران گروه به پا خاست و با ديدن آنچه على(ع) در نوشته ها فراهم كرده بود, گفت: به آن چه آورده اى, نيازى نيست و آنچه نزدماست, ما را كفايت مى كند.
على(ع) فرمود: ديگر هرگز آن را نخواهيد ديد. آنگاه داخل خانه خود شد و كسى مصحف را پس از آن زمان نديد. برمن لازم بود پس از فراهم آوردن مصحف, شما را آگاه سازم تا آن را بخوانيد و روزقيامت نگوييد: من شما را به يارى خود فرا نخواندم و حقم را به شما يادآور نشدم و شما را به كتاب خدا فرانخواندم. عمر به او گفت: آيا قرآنى كه باماست, از آنچه تو ما را به آن فرا مى خوانى, بى نياز نمى سازد؟!
ابوذر مى گويد: وقتى عمر خليفه شد, گفت: اى ابوالحسن! كاش قرآنى را كه نزد ابوبكر آوردى, مىآوردى تا برآن گرد آييم. على(ع) فرمود: هيهات! بدان راه نيست. من آن را تنها نزد ابوبكر آوردم تا حجت بر شما تمام شود و روز رستاخيز مگوييد كه ما ازاين بى خبر بوديم.
در دوران عثمان, طلحه بن عبدالله به اميرمومنان(ع) عرض كرد: به ياددارى آن روزى را كه مصحف خود را بر مردم عرضه داشتى و مردم آن را نپذيرفتند؟ چه مى شود امروز آن را ارائه دهى تا شايد رفع اختلاف گردد؟
حضرت فرمود: آيا اين قرآنى كه امروز دردست مردم است, تمامى آن قرآن است يا آن كه چيزى غير از قرآن به آن اضافه شده است؟ طلحه گفت: البته تمام آن قرآن است. حضرت فرمود: اكنون كه چنين است, چنان چه به آن اخذكنيد و عمل نماييد, به رستگارى رسيده ايد, قرآنى كه من جمع نموده ام, طبق امر رسول خدا(ص) بايد به برترين مردم بعد از خودم وجانشينم كه فرزندم, حسن است تحويل دهم. او هم بايد به فرزندم, حسين تحويل دهد. سپس درنزد فرزندان حسين, يكى پس از ديگرى قرار گيرد تا آخرين ايشان به رسول الله(ص) برگرداند.
طبق روايات معتبر و به روايت امام صادق(ع) كه فرمود: هنگامى كه قائم ـ عجل الله تعالى فرجه ـ قيام كند, كتاب خدا را درحدواقعى آن خواهد خواند و مصحفى را كه على(ع) نوشته بود, ارائه خواهد داد; مصحف على(ع) به عنوان سپرده امامت به فرزندش, امام حسن مجتبى(ع) رسيد و به عنوان ميراث امامت, از امامى به امام ديگر منتقل گشت كه سرانجام در اختيار آخرين و دوازدهمين امام شيعه قرار خواهد گرفت كه پس از ظهور خود, آن را به مردم ارائه خواهد نمود و وقتى ايشان قيام كند, آن مصحف به مردم آموخته مى شود.
نكته اى در مورد مصحف حضرت على(ع)
دونسخه از قرآن نزد حضرت على(ع) بود: نسخه اى كه در زمان پيامبر(ص) به املاى خود ايشان بود و الان نزد امام زمان(عج) است و نسخه ديگر بعد از وفات پيامبر اكرم(ص) توسط حضرت على(ع) نوشته شد, كه مانند قرآن فعلى ماست. اسلوب تإليف و عرضه قرآن برمهاجرين و انصار به توصيه پيامبراكرم(ص) بود. فرق بين دو نسخه فقط در ترتيب است.(39)
1 ـ بحارالانوار, ج 89, ص 97.
2 ـ همان, ج 40, ص 144 و ج 10, ص 117.
3 ـ سوره اعلى, آيه 18 و 19.
4 ـ بحارالانوار, ج 40, ص 138.
5 ـ همان, ص 187 و ج 89, ص 125.
6 ـ همان, ج 40, ص 135 و 151.
7 ـ شرح نهج البلاغه, ابن ابى الحديد, ج 1, ص 27.
8 ـ تاريخ قرآن, آيه الله معرفت, ص 85.
9 ـ ر.ك: تاريخ قرآن, دكتر راميار.
10 ـ تاريخ قرآن كريم, محمدباقر حجتى, ص 385.
11 و 12 ـ بحارالانوار, ج 89, ص 52.
13 ـ تاريخ وعلوم قرآن, ميرمحمدى زرندى, ص 144.
14 ـ مصاحف, سجستانى, ص ;10 سيوطى مى نويسد: رإيت كتاب الله يزادفيه. (ر.ك: الاتقان, ج 1, ص 204 به نقل از تاريخ قرآن, دكتر راميار, ص 367.)
15 ـ الفهرست, ابن نديم, ص ;30 تفسير ابن كثير, ج 4, ص ;28 به نقل از افسانه تحريف, رسول جعفريان, ص 113.
16 ـ تاريخ قرآن, محمودراميار, ص 368.
17 ـ روح المعانى, آلوسى, ج 1, ص 22.
18 ـ تإسيس الشيعه لعلوم الاسلام, سيدحسن صدر, ص 317.
19 ـ تاريخ قرآن, معرفت, ص 86.
20 ـ الفهرست, ابن نديم, به نقل از لمحات من تاريخ القرآن, محمدعلى الاشيقر, ص 173.
21 ـ اوائل المقالات, ص 94.
22 ـ بحارالانوار, ج 89, ص 51 و ج 40, ص 155.
23 ـ بصائرالدرجات, محمدبن حسن صفار, ص 93.
24 ـ بحارالانوار, ج 92, ص88.
35 ـ تاريخ قرآن, معرفت, ص 86.
36 ـ الاتقان, ج 1, ص 100.
37 ـ رجإالغفران فى مهمات القرآن, به نقل از تاريخ قرآن, دكتر راميار.
38 ـ بحارالانوار, ج 92, ص 88.
39 ـ همان, ص 40.
30 ـ تفسيرآلإالرحمن, محمدجواد بلاغى, ص 27.
31 ـ احتجاج, طبرسى, ج 1, ص 223.
32 ـ تاريخ قرآن كريم, محمد باقر حجتى, ص 413.
33 ـ تاريخ قرآن, محمود راميار, ص 379.
34 ـ تدوين القرآن, على كورانى, ص 338.
35 ـ تاريخ قرآن, محمود راميار, ص 368.
36 ـ ر.ك: تدوين القرآن.
37 ـ تاريخ قرآن, معرفت, ص 85.
38 ـ پژوهشى پيرامون آخرين كتاب الهى, رجبعلى مظلومى, ص 88.
39 ـ تدوين القرآن, ص 351.